باورم نمیشه
باورم نمیشه این منم
که دارم معنی مادر بودن رو کم کم درک میکنم
بعضی وقتا فکر میکنم خواب میبینم...
فکر نمیکردم خواب های قبل بارداریم به حقیقت بپیونده
من باورم نمیشه که دارم مامان دوقلو ها میشم
دوتا دختر از یک دی ان ای مشترک...
نمیدونم، حال و هوام یه جوریه... احساس میکنم به زمان بیشتری نیاز دارم .
به 20 روز دیگه فکر نمیکنم...
آخه میترسم، میترسم نکنه نتونم مادر خوبی باشم!!!
در هر صورت از دخترای گلم میخوام با بدی های من بسازن و بدونن که دوسشون دارم
دیگه شبا نمیتونم بخوابم
...
خیلی سختم شده... از طرفی هم بابایی تون خیلی استرس داره بهش از غیب کمک برسونین
باشه مامانی ها؟
راستی من الان هفته 35 رو شروع کردم
میانگین زمان بدنیا اومدن دوقلو ها تو جهان هفته 35 هست
!!!
قول بدین شما کاری به آمار جهانی نداشته باشین
دخترای گلم خیلی هوس میکنم بیام اینجا مطلب بنویسم براتون اما نمیخوام وقتی بزرگ شدین سر درد بگیرین بگین این مامان ما چقدر حرف میزنه یا این که اه چقدر قضییه رو واسه خودش گنده کرده...
اوه اوه تا ناراحتتون نکردم برم
خداحافظ